کد مطلب:102462 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:291

نشانه های درست در راه بودن











انسان، برپایه ی فطرت و سرشت نخستین، خداجوی و حقیقت پرست است. و چنان كه قرآن تصریح دارد، پروردگار در عالم فطرت با فرزندان آدم پیمان بست كه جز او را نپرستند، فرزندان آدم، با گفتن بلی، پیمان را پذیرفتند و امضا كردند و متعهد

[صفحه 310]

شدند كه بر پرستش پروردگارشان، خدای یگانه، پایداری ورزند و خود بر این پیمان گواه باشند.

امام علی (ع) این پیمان را «میثاق فطرت»[1] می نامد و یكی از هدفهای بعثت پیامبران را آن می داند كه از فرزندان آدم بخواهند تا آن پیمان را به سر رسانند و به اجرا درآورند.

با چنین آگاهی، درمی یابیم كه زمینه ی حق پرستی و خداجویی در سرشت همه ی فرزندان آدم هست، لذا كوشش همه ی كارشناسان تربیت و تعلیم و پرورش دهندگان، پیش از هر هر چیز، شایسته است، بر شناخت این زمینه ی نخستین سرشت بشری، تمركز یابد و همه ی ساختمان تربیتی خود را بر این شالوده استوار سازند. هر تربیتی كه هدفش متوجه ساختن بشر به خدا و رسانیدن او به چكاد خداگونگی نباشد، در «انسان سازی» توفیقی به دست نمی آورد. تلاش این گونه مربیان به نتیجه های گوناگونی می انجامد و میوه های مختلفی بر درختی كه كاشته اند، می نشیند، لیكن آن میوه، «انسان خداگونه» نیست، بلكه ابزارهایی هستند برای رسیدن به هدفهای اقتصادی، مادی، سیاسی، فنی، بازرگانی و دیگر چیزهایی كه بر این دو روزه ی زندگی ظاهری و جسمانی خواستارند.

به همین جهت، پیوسته شكل و ساختار تعلیم و تربیت، روشها و ابزارها را دگرگون می كند و چون هر یك، با زمانی كوتاه و جایگاهی تنگ و شرایطی ویژه، همساز است، با به سر رسیدن زمان و گسترش جایگاه و دیگر شدن شرایط و اوضاع، همه ی روشها و ابزارها و ساختارها، ناسازگار می شوند و چاره ای جز تجدیدنظر در آنها و تغییر آن ها نیست.

اما شیوه ای كه با سرشت و ساختمانی كه با فطرت و ابزاری كه با هدف آفرینش هماهنگ باشد، انسان خداگونه می سازد. و لذا امیرالمومنین در دنبال سخن چنین ادامه می دهد،

[صفحه 311]

«و ابدا قبل نظرك فی ذلك بالاستعانه بالهك و الرغبه الیه فی توفیقك و ترك كل شائبه اولجتك فی شبهه، او اسلمتهك الی ضلاله.

فاذا ایقنت ان قد صفا قلبك فخشع، وتم رایك فاجتمع و كان همك فی ذلك هما واجدا، فانظر فیما فسرت لك،

و ان انت لم یجتمع لك ما تحب من نفسك و فراغ نظرك و فكرك، فاعلم انك انما تخبط العشواء و تتورط الظلماء.

و لیس طالب الدین من خبط او خلط و الامساك عن ذلك امثل.»

[صفحه 312]

پیش از نگرشت در آن كار، به یاری جستن از خدایت آغاز كن و در جهت به دست آوردن رستگاری و توفیق مخلصانه و یكتویی روی به سوی او بیاور و هر آلودگی و به هم آمیختنی كه تو را در شبهه ای دراندازد و یا به دست هرگونه گمراهی سپارد، به خود واگذار.

پس هنگامی كه یقین كردی دلت از هر آمیختگی و تیرگی پاك و روشن گردیده درنتیجه به خشوع و پذیرش رسیده است و اندیشه ات به كمال دست یافته یكسو شده است و همه ی عزم و اراده ات یكپارچه گردیده است، در آنچه برایت روشن و آشكار كرده ام بنگر،

و اگر آنچه را دوست می داری، از درون و ژرفای وجود و با نگرشی آسوده و اندیشه ای نیالوده برایت فراهم نگشته است، بی هیچ گمانی بدان كه در آن صورت كوركورانه و بدون بینش راه می پویی و در تیرگی فراگیر، خود را به هلاكت و نابودی می افكنی.

و پویا در راه دین آن كس نیست كه كوركورانه پا در راه نهد و (حق و باطل را) با هم درآمیزد، كه بی گمان دست از رهپویی در چنین راهی برداشتن بسی بهتر و شایسته تر است.

[صفحه 313]

در این آموزش ژرف به چند نكته ی آن شایسته است بیشتر توجه شود،

1. انسان پیش از هر كاری باید برای به دست آوردن موفقیت و دست برداشتن از هر ناخالصی و آلودگی شبهه ناك و گمراهی آور، از خدا یاری جوید، زیرا همین یاری خواستن و پیوسته روی به پروردگار داشتن، نیرویی برای رها ساختن خود از هرگونه وابستگی و موانع بازدارنده ی حركت و رستن و رسیدن به مقصد، به انسان می دهد.

2. پرورش و آموزش زمینه ی شایسته ای می خواهد تا پیروزی و رستگاری انسان را پایندان كند و آن زمینه، پاك شدن قلب و خشوع پیدا كردن آن، جمع شدن اندیشه و حواص و یكسو شدن آهنگ و خواست استوار می باشند.

3. اگر آنچه را كه انسان در نظر دارد و حالتی كه از خویشتن می خواهد و نگرش باز و اندیشه ی آزاد، برایش فراهم نگردید، باید بداند كه راه نادرستی در پیش گرفته، نمی تواند آن راه به مقصد و مقصود رسد، كوركورانه در تیرگی ها و بدون روشن بودن مسیر و هدف حركت كردن نتیجه ای جز سقوط و انحراف ندارد.

4. كسی كه هدفش از پرورش و آموزش به دست آوردن دین است، یعنی می خواهد انسانی تربیت كند كه بتواند خداگونه شود و دگرگونی همه سویه و ژرفی در جامعه ایجاد نماید، با در پیش گرفتن راه نادرست و حركت ناآگاهانه و پیش رفتن كوركورانه و درهم آمیختن همه ی وسیله ها و هدفها و نامشخص بودن مقصود، نه تنها بدان چیزی كه می خواهد دست نمی یابد، بلكه نتیجه ای كاملا برخلاف و عكس آنچه به دنبالش بوده است، به دست خواهد آورد، تلاش بسیار و خستگی و ناكامی در پایان كار. بنابراین، از چنین تلاشی دست برداشتن بسیار سزاوارتر از به چنان پایانی رسیدن است.

وصیت امیرالمومنین (ع) به فرزندش حسن (ع) و همه ی فرزندان اسلام در

[صفحه 314]

سراسر تاریخ، بسیار گرانبها و باارزش است و چون قصد ما در كتاب، برداشتن جرعه ای آب از این بیكران دریا، برای تشنگی بیشتر است، به همین نمونه از گوهرهای یكتا بسنه می كنیم و خواننده را به دریانوردی و ژرف پیمایی در آن وصیت و دیگر سفارشهای تربیتی امیرالمومنین، در نهج البلاغه و دیگر منابع، ارجاع می دهیم، باشد كه آن آموزشها را راهنمای عمل خود در زندگی این جهانی و جهان بازپسین قرار دهد. و برای زیبایی فرجام، نشانی های دست پرورده ای از این مكتب تربیتی را از زبان امام (ع)، در زیر می آوریم، تا با بررسی حالات و مقامات چنین نمونه ی برجسته ای، الگو و اسوه و سرمشقی در پیش چشمان خود داشته باشیم.

این قطعه را برخی از پژوهشگران به امام حسن (ع) و یا برخی از بزرگان دیگر نیز نسبت داده ان، لیكن، وجود آن را در نهج البلاغه، نشانگر گفتار امیرالمومنین است و از سوی دیگر، دور نیست كه امام حسن (ع) نیز این گفتار پربها را، بدون نام بردن از گوینده ی نخست، نقل كرده باشد.


صفحه 310، 311، 312، 313، 314.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 1: لیستادوهم میثاق فطرته... ن. ك. به ص 186.